۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

پارک ملی تندوره



مناظر طبیعی درگز
پيشگفتار :
پاركهاي ملي به عنوان الگوهايي از تنوع زيستي هر ناحيه مي باشند كه در ديگر مناطق دستخوش تغيير گشته و و يا كلا" نابود گشته است .اين گونه مناطق به عنوان مامني مطمئن جهت زيست بسياري از گونه هاي وحشي است كه توانسته اند در روند دگرگوني و تغيير و تبديل اكوسيستم ها تا امروز دوام آورده وخود را حفظ نموده اند.

پاركهاي ملي مانند جزايري هستند كه در بستر طبيعت كه حركتهاي زيستي در آنها بطور طبيعي جريان داشته و سرمايه هاي ژنتيكي انسان و تنوع آنها به نحو مطلوب در آنها حفظ ميشود.


انسان در مقابل طبيعت كه خود نيز جزئي از آن ميباشد مسئول بوده و بايستي انديشمندانه تر با محيط و زيستمندان آن برخورد نمايد . نبايستي فراموش كرد اگر چه امروز در سايه علم و تكنولوژي به دست أوردهاي مهمي از نظر توليد محصولات كشاورزي و ساير فراورده هاي موردنيازش رسيده است پايه و اساس أن همان گونه هاي وحشي بوده اند كه در أينده نيز مي توانند به عنوان منابعي اساسي باز هم موردبهره برداري قرار گيرند .


جدا از ارزشهاي اخلاقي حفظ تنوع زيستي و ژنتيكي پشتوانه اي بسيار مطمئن جهت پيشرفت و توسعه به شمار مي أيند . كشورهايي كه در حفظ دائمي طبيعت و گسترش پاركهاي ملي خود جهت حفظ تنوع ژنتيكي سرمايه گذاري مي كنند. در واقع واقعيت أن است كه در جهان امروز روند تخريب متاسفانه بسيار جلوتر از احيا و بازسازي است .


انقراض گونه ها در تمامي اكوسيستمهاي منابع طبيعي اعم از أبي و خشكي چنان رشد فزاينده اي را بخود گرفته كه اگر چاره اي انديشيده نشود و خرگوش ها در برخورد با محيط طبيعي از حالت تقابل به تعامل سوق داده نشود و به جرات ميتوان گفت طي نيم قرن أينده ما بيش از 50درصد گونه هاي شناخته شده فعلي را از دست خواهيم داد.درهمين كشور خودمان دير زماني نگذشته كه أخرين بازمانده گونه هاي شاخصي چون ببر ايران و شيرأسيايي در جهت سودجويي و ارضا غرايز انساني براي هميشه از عرصه هاي طبيعي اين سرزمين حذف شوند .


يوزپلنگ اين گربه زيباي دشتهاي پهناور درلبه پرتگاه انقراض قرار گرفته و علي رغم تمامي تمهيدات بين المللي به كار گرفته شده اطمينان به بقا أن هنوز حاصل نشده است .اين در حاليست كه گربه شني ، گربه پالاس ، روباه شني ، از ديگر پستانداران شاخص در معرض نابودي هستند كه حمايت جدي تمامي أحاد جامعه و پشتيباني محكوم و استوار حكومت را مي طلبد مسلم و قطعي است كه دوعامل در اين روند نقش بارز و عمده اي را به عهده داشته اند .


تخريب زيستگاه و شكار كه مورد اول باتوجه به اثرات گسترده برتمامي زيستمندان اكوسيستم از نقش اساسي تري برخوردار بوده و ميباشد و براين اساس است كه حفاظت از زيستگاه شكل مي گيرد كه در اين ميان پاركهاي ملي از جايگاه ويژه اي برخوردارند .


احداث پاركهاي ملي و اصولا" حفاظت از طبيعت و منابع طبيعي براساس ا هداف عمده تري پايه ريزي شده اند . نگهداري فرايندهاي اكولوژيك ضروري و سيستم هاي حيات بخش .


حفظ تنوع ژنتيكي زيستمندان و بالاخره.تضمين بهره برداري پايدار از گونه ها و اكوسيستم هاازآنجمله اند كه اهداف فوق مسلما" جز در مناطق حفاظت شده از أن جمله پاركهاي ملي قابل حصول نيستند .


در سطح كشور پارك ملي تندوره كه در حال حاضر به خاطر بيش از 30 سال حفاظت مستمر از ارزشهاي اكولوژيكي ويژه اي برخوردار شده امروز به خاطر ذخائر ژنتيكي با ارزش أن حتي در سطح بين المللي مطرح ميباشد .


اين پارك نه تنها از نظر تنوع گياهي ، بلكه جانوري نيز از وضعيت بسيار مطلوبي برخوردار است و به همين دليل اقداماتي به منظور قرار گرفتن در منطقه است ذخاير زيست كره به عمل آمده كه در آينده اي نزديك محقق خواهد شد .



تاريخچه :


پارك ملي تندوره با مساحت 73435 هكتار در بهمن ماه سال 1347 به عنوان منطقه حفاظت تندوره قرق گرديد و در اسفند ماه سال 1348 به پارك وحش تندوره تغييرنام يافت . در خرداد ماه سال 1350 قسمتي از شرق (ناحيه مجاور گردنه الله اكبر) حذف و در بهمن ماه سال 1353 عنوان پارك ملي تندوره به منطقه داده شد . مساحت پارك در تاريخ ياد شده 53780 هكتار بوده است .




از سال 1357 به بعد به دلائل متعددي مانند عدم وجود امكان حفاظت از محدوده و موجوديت مناطق ، افزايش تعداد دام و تعرض دامداران ، افزايش تخلفات ، ناباوري تصميم گيران ذيربط به لزوم حفاظت منابع طبيعي و عدم شناخت سايرارگانهاي دولتي از ارزشهاي غيرقابل جانشين اين پارك و همچنين استنباط نادرست از مضمون پاركهاي ملي و در مواردي رعايت حال دامداران ، مرزها و محدوده پارك تندوره ،‌مورد تجديدنظر قرار گرفت و در شهريور ماه سال 1361 محدوده اين پارك با مساحت 37800 هكتار توسط شوراي عالي حفاظت محيط زيست به تصويب رسيد .


ضمنا” در قسمت شمال و غرب پارك و پيوسته به آن ،‌منطقه حفاظت شده اي تحت همين عنوان (تندوره) با مساحت 23000 هكتار وجود دارد .


پارك ملي تندوره از نظر تاريخي نيز حايز اهميت بوده ودر گذشته نه چندان دور راه ارتباطي درگز به قوچان از اين منطقه مي گذشته است .


در اين منطقه آثار و بقاياي سكونت در دورانهاي گذشته به چشم مي خورد كه از آنجمله ميتوان به آثار باقي مانده از قلعه اي قديمي به نام قلعه رجبه اشاره نمود كه بنا بر مشهور قدمت آن به قبل از اسلام بر مي گردد .


دو زيارتگاه چهلمير و بابا نستان از قديم الايام مورد احترام بوده و همه روزه محل حضور تعداد زيادي از علاقمندان ومشتاقا ن زيارت از اين اماكن مي باشند .

محيط طبيعي :


پارك ملي تندوره با وسعتي معادل 4448 هكتار ، در شمال شرقي كشور و نزديك تركمنستان در 37 درجه و 29 دقيقه تا 37 درجه و 33 دقيقه عرض جغرافيايي و 58 درجه و 33 دقيقه تا 58 درجه و 54 دقيقه طول جغرافيايي واقع گرديده است . براساس تقسيم بندي مجموعه تندوره در شمال استان خراسان در شهرستان درگز قرار دارد . اين منطقه در حوزه آبريز هريررود و كشف رود و زيرحوزه رودخانه درونگر قرار گرفته است .


مرتفع ترين نقطه اين منطقه قله قنبرعلي در جنوب محدوده به ارتفاع 2586 متر است و پست ترين نقطه با ارتفاع 884متر در بخش شمالي محدوده قرار دارد . اين منطقه فاقد مراكز جمعيتي ميباشد و تنها پاسگاههاي محيط باني چهل مير,‌ بابانستان ، شكراب ، تيوان ، درونگر ،‌چرلاق و زيارتگاه علي بلاغ در آن قرار دارند .


مجموعه تندوره از نظر منابع آبي فاقد رودخانه هاي مهم است و قسمت اعظم منابع آب اين منطقه را چشمه ها تشكيل مي دهند . آبدهي چشمه هاي منطقه چشمگير نبوده و تنها چشمه هاي چهل مير و چرلاق به طور نسبي داراي آبدهي بيشتري در مقايسه با ساير چشمه ها مي باشند .

شكل خاص زيستي.ساختمان خاك .تغييرات ارتفاع .ميزان بارش و شكل آن ونوسانات و گرما سبب گرديده پوشش گياهي متنوعي در اين ناحيه ديده شود .

اين پوشش فون خاصي را در حوزه پرورش داده ومنطقه اي زيبا را در اين ناحيه از كشور ايجاد نموده كه ازميراثهاي باارزش كشور در استان خراسان ميباش . در اين پارك تاكنون 60 خانواده گياهي با 373 گونه تشخيص داده شده كه در اين ميان خانواده Compositea با 6/12 درصد و 47 گونه بالاترين تنوع گونه اي را به خوداختصاص داده است .


اين پارك ومنطقه امن و حفاظت شده آن به خاطر سيماي طبيعي خود يكي از باارزش ترين بخشهاي طبيعت حفظ شده ايران بوده و پارك ملي آن باتوجه به تنوع و غناي طبيعي آن در رده مهمترين پاركهاي ملي ايران كه ارزش جهاني دارد محسوب ميگردد .


تندوره درناحيه نسبتا خشك بخش شمالي استان خراسان قرار دارد متوسط ميزان بارش اگرچه بيش از 3300 ميليمتر در سال ميباشد ولي به علت عدم توزيع متعادل طي فصول مختلف سال منطقه در مجموع تحت تاثير عوامل خشكي قرار مي گيرد .

منطقه به خاطر حفاظت چندين ساله از چشم اندازهاي زيبايي در ارتباط با گونه هاي يكنواخت بعضي گلهاي وحشي مثل شقايق و زنبق برخوردار گشته است .


جنگلي پهن برگ ديده ميشد كه عموما" به صورت انبوه و تراكم در آمده اند و جنگلهاي ارس تقريبا درتمامي پارك از پراكنده تا متراكم ديده ميشود . تمامي اين عوامل محيط بسيار اين مطلوبي ملي تندوره در جايگاه رفيعي قرارگرفته است .


شاخص ترين گونه پستاندار منطقه قوچ و ميش اوريال است كه خالص ترين نژاد آن را ميتوان در اين پارك مشاهده نمود .كل وبز . پلنگ. كفتار.گربه پالاس وخوك و گراز از ديگر گونه هاي شاخص پارك ميباشند كه در سرتاسر پارك باتوجه عادات زيستي گونه پراكنده هستند.


دره هاي چهل مير .چرلاغ با جريان دائمي آب چشم اندازهاي بسيار بديهي را فراهم نموده و داراي استعدادهاي بالقوه بالايي جهت بهره برداريهاي تفرجگاهي و گردشگري ميباشند .دره چهل مير در حال حاضر به همين منظور مورد بهره برداري قرار گرفته و ساليانه بيش از 50 هزار نفر از مناطق دلپذير اين ناحيه استفاده مينمايند . منطقه در گذشته هاي نه چندان دور از جنگلهاي ارس متراكم پوشيده بود كه در اثر بهره برداري مفرط تخريب گشته است .


البته اگرچه حدود 35 سال حفاظت نتوانسته است .پارك را به جايگاه اوليه خود برگرداند كه حداقل 3 قرن زمان نياز است ولي رشد چشمگير ارس هاي جوان در كنارگونه هاي پهن برگ درختچه اي داخل دره ها نويد نشان دهنده استعداد خوب منطقه جهت احيا و بازسازي است كه مسلما حفاظت در اين ارتباط نقش عمده داشته است . يكي از خصوصيات جنوب اين پارك تراكم پوشش گياهي و تثبيت خاك منطقه درمقابل فرسايش ميباشد .80 درصد پارك از نظر تثبيت گشته ودر بقيه مناطق اين وضعيت بسيار محدود است . بگونه اي كه روان آب حاصله از شيب هاي مختلف به ندرت به كف دره ها مي رسد.


شكل بارش به استثناي مناطق پست شرق پارك كه بيشتر به شكل باران است در ساير نقاط بصورت برف ميباشد و توده هاي برف در ارتفاعات غربي منطقه تا اوايل خرداد ماه نيز مشاهده ميگردد . نهايتا محيط طبيعي پار ك ملي تندوره كه در گستره خود تركيبي ازكوههاي مرتفع .


تپه ماهورهاي پست و دشتهاي دامنه اي ميباشد از نظر ساختارهاي اكولوژيكي و تنوع زيستي يكي از بديع ترين مناطق استان وكشور بوده و به عنوان يكي از ذخيره گاههاي با ارزش ژنتيكي باارزش مطرح گشته است.



موقعيت جغرافيايي منطقه :


پارك ملي تندوره با وسعتي معادل 4448 هكتار در شمال شقي كشور و نزديك تركمنستان در 37 درجه و 19 دقيقه تا 37 درجه و 33 دقيقه عرض جغرافيايي و 58 درجه و 33 دقيقه تا 58 درجه و 54 دقيقه طول جغرافيايي واقع گرديده است .



حد و حدود منطقه :
شمالا” : از تقاطع جاده انتقال نيرو با زوي تيوان به طرف شرق در امتداد اين جاده و حد جنوب اراضي زراعي تخته ايچقه منتهي به زوي شي و سپس در امتداد خط مستقيم مفروض غربي شرقي كه بعدا” بوسيله ايجاد جاده مشخص خواهد شد. پس از گذشتن از زوي زولي در امتداد حد جنوبي زراعات قريه بابانستان منتهي به دره گاو درميان و در امتدادحد جنوبي اراضي زراعي چرلاق ،‌ محسن آباد ، جشن آباد،‌دودانلو ،‌منتهي به دره چهل مير در تلاقي دره قرقاول با اين دره .


شرقا” : از تلاقي دره قرقاول با دره جهل مر به طرف جنوب در امتداد دره قرقاول و جاده مالرو منتهي به قله كله شك و در امتداد خط الراس منتهي به قله پودنه .


جنوبا” : از قله پودنه به طرف غرب در امتداد خط الراس و قله چغمور ،‌ترنو ، شمس مقري ،‌گنده ، شكراب ، قره ني ، ايدانه ، مدخان ، قنبرعلي ، موري تا گردنه تيوان .


غربا” : از گردنه تيوان به طرف جنوب در امتداد زوي تيوان تا محل تلاقي جاده خط انتقال نيرو.

اقليم منطقه :
تمامي موجودات زنده كره خاكي ،‌اعم ازگياهان وجانوران بطورمستقيم ياغيرمستقيم باپديده هاي اقليمي در ارتباط بوده و از آن تاثير مي پذيرند .

در اين ميان آن بخشي از گياهان و جانوران كه خشكي زي محسوب مي شوند ،‌نسبت به پديده هاي گوناگون اقليمي حساسيت بيشتري داشته و بيشتر و سريعتر نسبت به ديگر موجودات كه در درياها زندگي ميكنند تحت تاثير تغييرات اقليمي قرار مي گيرند .


در راستاي شناسايي پارامترهاي اقليمي حاكم بر پارك ملي تندوره سعي شده عوامل جوي مختلف از ديدگاه جانورشناسي و گياه شناسي مورد استفاده قرار گيرد .



توده هاي هوا :


بطور كلي منطقه شمال خراسان و از جمله محدوده پارك ملي تندوره تحت تاثير پنج توده هوا قرار مي گيرد كه هريك بسته به منبع و مسير خود تغييراتي را در وضعيت آب وهوايي منطقه بوجودميآورند.اين توده هاي هوا عبارت ازتوده هاي پرفشار سيبريايي ،توده هاي مديترانه اي ،‌توده هاي شمالي و غربي ، ،‌توده هاي اقيانوس هند و توده هاي صحرايي ميباشند .


در فصلهاي زمستان و بهار اغلب توده هاي پرفشار سيبريايي از شمال و شمال شرق و تودههاي مديترانه اي از غرب وارد منطقه شده و موجب عمده بارندگيهاي منطقه در اين فصول مي گردند . همزمان دو توده هواي فوق سبب تشديد بارندگي در ريزش برف سنگين به ويژه در ارتفاعات مي شود .


در ديگر ايام سال ممكن است اين توده هاي هوا يا توده هاي شمالي و غربي وارد منطقه شوند ، ولي به دليل از دست دادن رطوبت در طول مسير خشك بوده و بارش چنداني را درپي ندارند .


توده هاي اقيانوس هند و صحرايي بيشتر در فصل تابستان از سمت جنوب وارد منطقه شده و تاثير چنداني بر اقليم منطقه ندارد و تنها موجب تشديد يا تضعيف تاثير ساير توده هاي هوايي ميشوند . علاوه بر آب و هواي كلي كه ناشي از حركت توده هاي هوايي مهم ميباشد هر منطقه باتوجه به عوارض سطح زمين ، امتداد و جهت ارتفاعات ، پوشش گياهي و ... داراي اقليم مخصوص به خود ميباشد .

منطقه تندوره به دليل كوهستاني و مرتفع بودن اراضي و جهت عمومي شيب ، بارندگي حاصل توده هاي پرفشار سيبريايي و مديترانه اي بوده و اقليم منبعث از اين سيستمها است .


بيشترين مقدار بارندگي در منطقه در فصل زمستان و بهار اتفاق مي افتد كه جمعا”‌بين 72 تا 76 درصد از كل بارندگي سالانه را تشكيل مي دهد .


متوسط ميزان بارندگي 88/364 و حداقل 7/106 و حداكثر 8/493 ميلي متر ميباشد .
تغييرات درجه حرارت سالانه درمنطقه نسبتا” زياد است.متوسط درجه حرارت 3/14 درجه سانتي گراد ميباشد. گرمترين ماه سال تيرماه است كه متوسط درجه حرارت 15/34 درجه سانتي گراد است .


سردترين ماه سال دي ماه ميباشد كه متوسط درجه حرارت 7/2 درجه سانتي گراد است .


پارامترهاي آماري هواشناسي از دو ايستگاه دره گز و سنگ سوراخ كه در شمال و شرق محدوده پارك تندوره قرار دارند بدست آمده است .


رطوبت نسبي نيز معيار مناسبي است كه با آن شرايط رطوبتي هوا مورد سنجش قرار ميگيرد به همين علت اطلاعات مربوط به رطوبت هوا عموما” توسط شاخص رطوبت نسبي بيان ميشود .


به ترتيب ميزان حداقل رطوبت نسبي سالانه 45 درصد و حداكثر آن 63 درصد و متوسط آن حدودا” 55 درصد ميباشد .

سكونتگاههاي انساني :


در محدوده مطالعاتي مجموعه تندوره ( پارك ملي و منطقه حفاظت شده به غير از مراكز محيط باني هيچ گونه استقرارگاه انساني وجود ندارد و تنها زيارتگاههاي علي بلاغ و بابانستان در قسمت شمال غربي و شمال شرقي منطقه ميباشد .

در محدوده مطالعاتي مجموه تندوره تعداد 5 پاسگاه محيط باني با نامهاي چهلمير ، شكرآب ، بابانستان ،‌تيوان و درونگر وجود دارد كه پاسگاه چهلمير به عنوان سرمحيط باني منطقه در دره چهلمير واقع شده است .


دره چهلمير كه در قسمت جنوب خاوري پارك ملي تندوره واقع شده است ، يكي از مهمترين مراكز تفريحي روستائيان و اهالي شهر درگز محسوب ميگردد و جمع كثيري از خانوارهاي منطقه جهت گذراندن اوقات فراغت به اين منطقه عزيمت ميكنند و بخشي از پارك ملي را تحت بهره برداري قرار مي دهند. از اين رو تفكيك اين منطقه به عنوان سايت گردشگري از مهمترين اهداف موجود در راستاي طرح جامع مديريت پارك محسوب ميگردد.


تعداد زيادي روستا با فواصل دور و نزديك در اطراف و حواشي پارك ملي تندوره وجود دارد كه همه آنها تاثير گذار بر پارك نمي باشند و اگر هم تاثيري وجود داشته باشد ،‌از چنان اهميت خاصي برخوردار نيست كه لازم باشد در برنامه ريزيهاي طرح جامع پارك ملي تندوره جايگاه خاصي به آنها داده شود .


اين نوع روستاها ميتوان درونگر و فيروزه را نام برد كه حداكثر تاثيرگذاري آنها در پارك ملي تندوره در حد جمع آوري بعضي گونه هاي گياهي دارويي منطقه ميباشد . با اين وضعيت از كنار اين روستاها كه بگذريم بقيه روستاهايي كه در گذشته رابطه گسترده اي با پارك ملي داشته اند و در حال حاضر نيز ميتوانند اثر متقابل بر يكديگر داشته باشند .



راههاي ارتباطي :


از راههاي اصلي در اين منطقه راه آسفالته قوچان به درگز است كه از پاسگاه تيوان تا پاسگاه درونگر از داخل منطقه مطالعاتي عبور ميكند . همچنين راههاي آسفالته درگز به امامقلي و درگز به چهل مير از ديگر راههاي مهم منطقه محسوب ميگردند كه راههاي مذكور در ابتداي مسير آسفالته و در مجاورت محدوده پارك به صورت شوسه در مي آيند . مهمترين جاده خاكي منطقه جاده شكراب به چهل مير است . ديگر راههاي منطقه عمدتا” مالرو ميباشند .

از آنجا كه پارك ملي تندوره داراي ساختاري كوهستاني با مورفولوژي نامنظم بوده و كوهها از سيمايي به هم ريخته برخوردار هستند ، در داخل پارك جاده هاي مناسبي براي ارتباط مناطق مختلف وجود ندارد . در ايامي كه ريزش هاي جوي وجود ندارد و زمين يخبندان نيست ميتوان از تنها راه ارتباطي داخل پارك كه پاسگاه شكارباني چهلمير را به پاسگاه شكراب وصل ميكند ، بوسيله جيپ به غير از راه جيپ رو فوق چندين راه مالرو در داخل پارك وجود دارد كه قسمتهاي مختلف پارك را به هم مرتبط ميكند .


با بهره برداري از جاده جديد قوچان – درگز ، راههاي ارتباطي از خارج به داخل پارك وضعيت بهتري پيدا كرده است . از طريق اين جاده به راحتي مرز غربي پارك قابل دسترس شده است همچنين از طريق جاده مزبور و جاده شوسه روستاي تاج الدين ميتوان به پاسگاه شكارباني چهلمير در شرق پارك دست پيدا نمود .

از راههاي ارتباطي شمال پارك ميتوان به جاده شوسه توزانلو اشاره كرد كه جاده آسفالته قوچان ـ درگز را به پاسگاه بابانستان متصل ميكند . براي دست يابي به چشمه چرلاق كه يكي ديگر از مناطق زيباي شمال پارك ميباشد . جاده مناسبي وجود ندارد و ميتوان از طريق جاده روستاي شهيد آباد به اين ناحيه رسيد . براي دست يابي به پاسگاه شكراب جاده جيپ رو صعب العبوري وجود دارد كه فقط در ماههاي خشك سال قابل استفاده است .


اين جاده از تخته آغمزار واقع در 65 كيلومتري قوچان با يك راه فرعي از جاده قديم قوچان – درگز جدا ميشود و به شكراب ختم ميشود .

كليات زمين شناسي :


منطقه تندوره در شمال شرق ايران و در زون كپه داغ واقع ميباشد . اين زون كه به صورت نوار باريك و طويلي در شمال خراسان و قسمتي از تركمنستان كشيده شده است ، حد جنوبي آن به زون بينالود و حد شمالي آن به فلات توران گسلي و حد شرق آن به كوههاي هندوكش در جنوب تركنستان و افغانستان ميباشد ،‌ختم ميشود .


اين زون پس از كوهزايي سيميرين پيشين بصورت حوضه رسوبي در مي آيد كه در آن از دوره ژوراسيك تا ميوسن ،‌رسوباتي با ضخامت حدود 8000 متر بدون نبود چينه شناسي مهمي با رخساره هايي همچون شيل ، آهك ، مارن ماسه سنگ و گاهي كنگلومرا و سنگهاي تبخيري روي هم انباشته گرديده است .


در انتها اين رسوبات بوسيله لايه هاي قرمز رنگ خشكي به سن بعد از اليگوسن يا احتمالا”‌ميوسن پوشيده مي شوند . تمام اين رسوبات و لايه به طور دگرشيب در زير كنگلومراي پليوسن قرار دارد و بر روي اين كنگلومرا ، تراستهاي قديمي آبرفتي قرار گرفته است .


در منطقه آق دربند در زير رسوبات ياد شده ، سنگهاي قديمي تر متعلق به دونين تا ترياس مشاهده ميشود كه رسوبات دونين ،‌آن دگرگوني خفيفي را متحمل شده اند . يكي از مشخصات اصلي كپه داغ ، فقدان فعاليتهاي ماگمايي در طول پيدايش و دوام اين حوضه رسوبي است . با اين وجود ، در مرز جنوبي كپه داغ فورانات بازالتي كواترنز گزارش شده كه مربوط به چين خوردگي اواخر پليوسن مي باشند و چينهاي ملايمي به اين رسوبات داده است.

كرتاسه زيرين در كپه داغ با ماسه سنگ و كنگلومراي قرمز رنگ كه گاه با ميان لايه هاي گچي نيز همراه است ، شروع مي شود و با سري رسوبات دريايي پيشرونده كه آهكهاي ضخيم لايه حاوي اربيتولينامبين آن ميباشد ،‌ادامه مي يابد .

آهكهاي فوق توسط سري مارني ـ شيلي و آهكي اوربيتولين و آمونيت دار مي باشند كه اين سري بوسيله رخساره هاي شيلي ضخيم با آمونيتهاي مختلف پوشيده ميشود كه مبين نهايت پيشروي دريا در كرتاسه زيرين ميباشد . رسوبات كرتاسه زيرين از قديم به جديد عبارتند از : سازند تيرگان ،‌سازند سرچشمه ،‌سازند سنگانه


در منطقه تندوره علاوه بر رسوبات كرتاسه زيرين ،‌كنگلومراي پليوسن فلاتها و تراستهاي آبرفتي قديمي و آبرفتهاي عهد حاضر جديدترين رسوباتي بشمار مي آيند كه در شمال شرق منطقه گسترش يافته است.
مطالعات پوشش گياهي :


گياهان همانند جانوران به زندگي اجتماعي تمايل نشان مي دهند و به تبعيت از شرايط محيطي اجتماعاتي تشكيل مي دهند كه بين اجزا متشكله آنها با وجود اختلافات ساختماني مشابهت و هماهنگي خاصي از نظر شكل ظاهري وجود داشته و چهره هايي يكسان تميز داده مي شود و بدين نحو مناظر رويشي متنوعي كه حاكي از شرايط محيطي ميباشد بوجود مي آيد .


مشاهدات مستمر نشان داده اند كه گونه هاي گياهي سازنده فلوريك سرزمين بطور تصادفي و بدن ارتباط با يكديگر انتشار نيافته اند ،‌ بلكه همواره در موقعيت هاي اكولوژيكي مشابه گونه هايي كم و بيش نظير هم مشاهده مي گردد . هر جامعه گياهي طالب يك عده از اختصاصات محيطي بوده و با فاكتوريهايي نظير ارتفاع ، جهت جغرافيايي ، شيب ، ميزان رطوبت وميزان هوموس ارتباط كامل نشان مي دهد.

هر جامعه گياهي بوسيله گونه هاي غالبي كه اساسا” ‌گياهان يك محدوده را تشكيل مي دهند مشخص مي گردد . اين گونه ها وابسته به شرايط اكولوژيكي آن محدوده بوده ودرحقيقت گونه هاي سازنده آن جامعه مي باشند .

گاهي ممكن است گونه هاي گياهي كه نسبت به يك شرايط محيطي خاص سازش پيدا كرده اند ازنظر سيستماتيك بسيار از هم دور مي باشند ولي در عين حال داراي مشابهت هاي زيادي به لحاظ ريخت ظاهري هستند . مثلا”‌در ارتفاعات آهكي گونه هايي ازAstragalus ها ،‌Acanthopphyllum ها،Acantholimonها كه از تيره هاي گياهي متفاوتي هستند ، به لحاظ ريخت ظاهري شبيه هم و همه بالش وش و داراي شاخه ها و برگهاي مبدل به خار بوده و در يك گروه بيولوژيكي قرار مي گيرند . بنابراين سيماي رويش ها مبين سازشي است كه انواع گياهان نسبت به شرايط محيط زندگي خود داشته و داراي يك مفهوم عميق اكولوژيكي است .


جامعه گياهي Agropyron tricophorum فقط در دامنه هاي رو به شمال و عمدتا” در محل اتصال دو يال كم شيب و جايي كه زه آب دويال به هم مي پيوندد و خاك بسيار عميق بوده و از رطوبت كافي برخوردار است ، ‌وجود دارد .


در مورد گونه گياهي Artemisia aucheri ميتوان گفت كه اين گونه درارتفاع 1800 متر به بالا و در دامنه هاي رو به شرق و روبه جنوب قابل مشاهده است . زير در ارتفاعات پايين تر گونه Artemisia kopetdaghensis از انبوهي بيشتري برخورداراست و اجازه حضور به گونه ياد شده را نمي دهد و رويشگاه گونه گياهيArtemisia aucheri عمدتا” مناطق پرشيب پارك و مناطقي كه خاك تحول كافي پيدا نكرده است و از عمق مناسب برخوردار نيست ميباشد .


ارتباط تنگاتنگ و وسيع جوامع گياهي با شرايط اكولوژيكي محيط اطرافشان ميباشد.
در منطقه پارك اصولا” گياهان با فرم حياتي بوته اي مانند Artemisia sppقادر نيستند در دامنه هاي رو به شمال تشكيل جامعه گياهي بدهند .علت آن شرايط مناسب اين دامنه هاي براي رشد گياهان فرم حياتي گرامينه اي هاست.

در دامنه هاي رو به شمال پارك علفزارهايي (grassland) ديده ميشود كه گاهي ممكن است بيشتر از 20 هكتار مساحت داشته باشند . گرامينه هاي دائمي نظير Festuca ovina Agropyron tricophorum,Dactylis glomerata, Stipa turkestanico فقط در دامنه هاي رو به شمال و رو به غرب مي توانند تشكيل جوامع گياهي را بدهند .

زيرا اين دامنه ها نسبت به دامنه هاي رو به شرق و رو به جنوب از شيب كمتري برخوردار هستندو خاك در اثر رويش غني اين دامنه ها بسيار متحول و تكامل يافته است. دامنه هاي رو به شمال پارك عمدتا” در سيطره جوامع گياهي گرامينه اي و عمدتا” جامعه گياهي Festuca ovina است . اين وضعيت حتي در ارتفاعات بالاي 2000 متر ،‌كه قاعدتا” بايد با چيره گي گياهان بالش وش همراه باشد ،‌ادامه پيدا ميكند و گرامينه اي هاي بلند اجازه حضور با تراكم قابل لمس را به گياهان بالش وش نمي دهند.


گياهان بالش وش از ارتفاع 1800 متر به بالا ديده ميشوند و از تراكم ضعيف تا متوسطي برخوردار هستند . اما اين انبوهي فقط در دامنه هاي جنوبي و شرقي است .


گونه هاي نظير Cerasus brachypetala,Amygdalas spinosissima,Rhamnus pallasii
كه در قالب گياهان با فرم حياتي درختان و درختچه اي هاي پهن برگ مي گنجند ،‌عمدتا” در دامنه هاي روبه شرق و جنوب در اراضي پرشيب و سنگلاخي قابل مشاهده هستند .


جامعه گياهي Artemisia kopetdaghensis, Zygophyllum euryptrumكه محدوده بسيار كوچكي از جامعه رستني ها را به خود اختصاص داده در منطقه اي غني از املاح آهك و گچ استقرار دارد .


مطالعات پوشش گياهي راه عمل و نحوه نگهداري و احياي رويش هاي طبيعي و حراست آنهارابطور مطمئن به ما مي آموزد . وقتي تركيب يك جامعه گياهي بخوبي شناخته شودو مراحل تكامل و وضع نهايي ياclimaxآن تشخيص داده شود ، ميتوانيم با ملاحظه كامل راههاي صرفه جوئي و طرق منطقي فعاليت خود را بشناسيم و از امكانات بصورت بهينه اي استفاده نمائيم و اين مهم با شناخت توانمندي ها ،‌استعدادهاي بالقوه مناطق مختلف رويشي وآگاهي از تغييرات كمي ـ كيفي و زماني ـ كافي (پويايي) جوامع گياهي عملي است .


این مطلب از یک گروه اینترنتی جمع آوری شده و نویسنده آن مشخص نیست.

هیچ نظری موجود نیست: